محل تبلیغات شما
پِیجِ من عینِ شرابست.کمی تیزترست مثلِ زلفِ تو.ولی بحث برانگیزترست یک دو خط زلفِ تورا دید یکی شاعر شد آنچه از زلفِ تو فهمید.همین مختصرست وضعِ سختیست.عزادارِ بهاریم همه بندِ چار از خودِ گار غم انگیزترست انتخابات که شد رأی مرا خواهی برد قولِچشم»ِ تو دروغست ولی معتبرست کبکِ خوشخوانِ مناینگونه غزل می خوانی. مُخبِرِ عقده ای اینجاست.همین دور و برست فحش در مذهبِ ما شد محک دینداری هر که کم فحش دهد یا ندهد.فتنه گرست از سیه کاری این عدّه نوشته قلمم مثل زلفِ تو کتک خورده و بی دردسرست کفر می گوید و از جامعه دارد گله ها هیس! فریاد نزن بچه.خداوند کرست پی نوشت: پیج: صفحه مراد صفحه مجازی در اینستاگرام است این غزل در آخرین دقایق اسفند نود و سگ آغاز و درست در لحظه ی تحویل سال نود و هشت، پایان یافت. تجربه ی نوروز در اسارت بند چار» بند چهار، بند زندنیان جرائم مالی. اگرچه جرم من مالی نبود. عید امسال، سفره ای نداشتیم. کسی را ندیدم سفره ای گشوده باشد جز سفره ی دل پردردش. روز تولدم اول اردیبهشت امسال، مصادف بود با نیمه شعبان، امیدها داشتم به خاطر این تصادف مبارک، آزاد شوم.

مرثیه ای برای پیج اینستاگرامم تقدیم به هواداران

بهاری که جاماند در جیب او(از جدیدترین غزلهایم)

به خداحافظی ام هم نرسیدی کافر...

ای ,تو ,زلفِ ,ی ,سفره ,بند ,زلفِ تو ,نود و ,سفره ای ,لحظه ی ,ی تحویل

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره در حوزه تجهیزات پزشکی زیبایی